جدول جو
جدول جو

معنی سپاه خیز - جستجوی لغت در جدول جو

سپاه خیز(هَِ تَ / تِ)
سپاه خیزنده. لشکرخیز. آنجا که لشکریان فراوان از آن خیزد: خراسان مملکتی سپاه خیز است. آذربایجان سپاه خیز است، مجازاً، پرجمعیت
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ لَ)
سحرخیز. بکر. بکیر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
مخفف پگاه خیز، آنکه بامداد زود از خواب برخیزد. سحرخیز. بکر. بکر:
ز نخجیر و از می بپرهیز باش
بشب دیر خسب و پگه خیز باش.
اسدی (گرشاسب نامه نسخۀ خطی مؤلف ص 267)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پگاه خیز
تصویر پگاه خیز
سحر خیز بکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پگه خیز
تصویر پگه خیز
سحر خیز پگاه خیز
فرهنگ لغت هوشیار
حرکتی که ضمن آن بدن از پاها تا زیر سینه روی زمین است و شخص با بلند کردن سر و سینه و فشار دو دستش روی زمین خود را جلو می کشد
فرهنگ فارسی معین
سحرخیز، صبح خیز، بکر، شب خیز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خزیده خزیده، سینه مال
فرهنگ واژه مترادف متضاد